تنبل خانوم
Monday, April 11, 2005
آری سال ها ميشود پی خورشيدی سوپرنوا می گردم که ذوب کند تمام يخ های این افکار منجمد را و سبز کند جوانه های گل هاي آرزو هايم را، شايد که با جوانه ها پيرهنی دوختم برای بچه های ول قاصدک تا بلکه خر شدند و صدايم را بردند به فرا سوی گشادی، کنج ديواری، خراب شده ای، آنجايی که مرد فحش نباشد برايم و زن مظلوم نيست.
ادامه
eeeee karimi // 11:52 PM
_______________________________________